porseshe19



بی شک مدرسه بهترین مکانی است که هر فرد می تواند آن را برای پی ریزی زندگی آینده اش و به عنوان پله های تلقی و نردبان بالارفتن از مدارج موفقیت و تکامل و رشد استفاده نماید.

کسب مهارت در موضوعات مختلف یکی از امکاناتی است که مدرسه برای دانش آموزان فراهم می کند تا هر دانش آموز در پرتو آن بتواند توانمندی و استعداد های خود را بشناسد و برای

رشد و تعالی آن استعداد ها سرمایه گذاری علمی و اقتصادی لازم را به عمل آورد.

کسب مهارت های لازم در زمینه خواندن و نوشتن، مهارت های بدنی و فیزیکی و ورزشی، مهارت های فرهنگی و هنری، مهارت های برقراری ارتباط و تعامل با دیگران گوشه ای از آن چیزی است

که یک دانش آموز از زمان ورود به مدرسه تا زمان فارغ التحصیلی از مدرسه می تواند کسب نماید و براساس آنچه خود از ارزیابی خودش بدست می آورد مسیر و راه آینده اش پس از دوران مدرسه را انتخاب نماید.


  • رشد خوداتكايي دانش آموزان


منظور آماده كردن دانش آموزان براي كسب توانايي هاي لازم به منظور هدايت و اداره امور خود در مسير زندگي اجتماعي است. دانش آموزان بايد بتوانند به تجزيه و تحليل مسائل پرداخته، قدرت ارائه راه حلهاي مناسب براي حل مسائل را داشته باشند.
فعاليت هاي مدرسه بايد طوري تنظيم و اجرا شود كه در نهايت دانش آموز آمادگي هاي لازم براي ورود به زندگي و مواجهه با مسائل آن را داشته باشد. فرد در محيط مدرسه مي بايدمفاهيمي چون وظيفه شناسي، وقت شناسي و كار گروهي را تجربه كند. خوداتكايي بدون داشتن روح تعقل، تفكر و قدرت شناخت و تجزيه و تحليل مسائل امكانپذير نيست.

  • هدايت شغلي


فعاليت هاي آموزشي و پرورشي مدرسه بايد بگونه اي باشد كه علاوه بر ايجاد و پرورش روحيه كار و تلاش در دانش آموزان، آنها را براي انتخاب يك شغل يا حرفه و كسب مهارت هاي لازم در يك رشته كاري در آينده آماده و هدايت كند.

  • رشد شناختي دانش آموزان


براي رشد شناخت دانش آموزان بايد آنها را با علوم مختلف و متفاوت روز آشنا كرد. از مطالعه علوم تجربي آنها به تركيب و خواص اشيا پي مي برند. علوم اجتماعي و علوم ديني آنها را آماده درك و پذيرش رفتار اجتماعي، نقش و مسئوليت هاي خود مي كند. آنها بر اساس همين شناخت است كه مي توانند روابط صحيح و همزيستي مطلوبي با ديگران داشته باشند كه موجب ادراك و تفاهم عمومي بيشتر در جامعه مي شود.

  • رشد شخصيت دانش آموزان


مدرسه جاي ايجاد باور مثبت و درست از توانايي هاي افراد است. آنها بايد خود را افرادي توانا، داراي قابليت و مفيد به حساب آورند و نسبت به استعدادها و توانايي هاي خود ابراز وجود كنند و اين مهم جز در سايه داشتن شخصيت بهنجار ممكن نخواهد بود. روش هاي تحكمي، ترس آور و غير تربيتي محدوديت هاي زيادي براي رشد شخصيت دانش آموزان به وجود مي آورد. متأسفانه برخي از مدارس داراي محيط برانگيزنده نيستند و فعاليت هايشان اغلب با نيازها و استعدادهاي دانش آموزان همسو و همراستا نيست. مديريت مدرسه بايد فضا و محيطي را به وجود آورد كه در آن فرصت و امكان بروز خلاقيت و ابتكار و زمينه و تسهيلات براي رشد شخصيت دانش آموزان فراهم باشد.

  • ايجاد زمينه هاي يادگيري مداوم


منظور از يادگيري مداوم، يادگيري و خودآموزي نه صرفاً در كلاس و مدرسه و ايام تحصيل بلكه يادگيري در تمام طول زندگي است. نبايد مدرسه صرفاً محلي براي از حفظ كردن دروس و امتحان دادن باشد. جهان امروز جهان تغييرات سريع و كشف مطالب و علوم جديد است و يقيناً دانش محدودي كه در مدرسه به فرد مي رسد براي تمام عمر او كافي نيست. مدرسه جايي است كه افراد را به توانايي ها و مهارت هاي مطالعه و استفاده از منابع مجهز مي كند. دانش آموزان بايد طوري تربيت شوند كه به مطالعه عادت كنند و بخشي از وقت خود در شبانه روز را به آن اختصاص دهند. مديريت مدرسه بايد داشتن كتابخانه مجهز در مدرسه را به عنوان يك نياز اصلي تلقي كند.

  • ايجاد و تقويت حس عضويت و تعلق به جامعه


دانش آموز بايد طوري تربيت شود كه احساس عضويت در جامعه را داشته باشد. او بايد خود را از جامعه و جامعه را از خود بداند. بسياري از مسائل اجتماع را مي توان با مسئوليت پذيري افراد حل كرد. مدرسه بايد بتواند احساس و ادراك مسئوليت و همدلي و همراهي را در دانش آموزان ايجاد كند. احساس عضويت و تعلق به جامعه و تلاش براي بهبود و پيشرفت آن از اهداف آموزش و پرورش است كه بايد مورد توجه مديريت مدرسه باشد.

  • رشد ارزش ها در دانش آموزان


مدرسه بايد چنان رفتار كند كه ارزش هاي مورد احترام جامعه را به دانش آموزان بشناساندبه طوري كه آنها با اين ارزش ها با احترام خاص برخورد كنند و براي آنها قداست قائل شوند. ارزش هاي اخلاقي و معنوي اسلامي افراد جامعه را از لغزش و انحراف حفظ نموده و راه كمال و سعادت را به آنان نشان مي دهد.


در ادامه نگاهی داریم به مهارت هایی که لازم است خودمان یا فرزندانمان برای ورود به جامعه داشته باشیم. مهارت هایی که در مدرسه نمی آموزیم.

۱) چطور مردم را به خودمان و فعالیتمان علاقه مند کنیم؟

این مهارتی حیاتی است که در هر مرحله از زندگی (خانواده، کار، ازدواج و.) باید به آن توجه کرد ولی جالب آن است که اکثر افراد چنین مهارتی را ندارند و آن را نادیده می گیرند. شاید بگویید این مهارتی است که بعضی از افراد با آن متولد می شوند و بقیه ما شانس داشتن آن را نداشته ایم ولی باید بدانید که این مهارت آموختنی است. توانایی حل مشکلات به کمک افراد، تاثیرگذاربودن هنگام سخنرانی ها و جلسات، تحت تاثیر قرار دادن تماشاگران، اعتمادجلب کردن و معتبر بودن و توانایی برقراری دوستی با دیگر افراد قدرتی مضاعف به شما می دهد. افراد خجالتی هیچ گاه نمی توانند از حداکثر پتانسیل و نهایت استعداد خود بهره ببرند و سیستم مدارس بچه ها را به سمت اجتماعی شدن سوق نمی دهد.

۲) چطور سریع خوانی کنیم؟

سریع خوانی و درک سریع مطالب مهارت مهمی برای زندگی امروز محسوب می شود که کم اهمیت دانستن و عدم سرمایه گذاری روی آن باعث می شود کل زندگی تان را به دنبال موفقیت بگردید. اما تصور کنید زندگی تان چه تغییر بزرگی خواهد کرد اگر بتوانید هفته ای یک کتاب مفید بخوانید و آن را بفهمید. همین موضوع در مورد کتاب های صوتی هم صادق است. اگر هر روز فقط یک ساعت را که در ماشین نشسته اید به جای گوش دادن به صدای بوق ماشین های دیگر یا به جای گوش دادن موسیقی به کتاب های صوتی گوش دهید طی مدتی کوتاه به اندازه یک نیم ترم دانشگاهی می توانید آنچه را که می خواهید بیاموزید.

۳) چطور هدف هایمان را تنظیم و زمان?مان را مدیریت کنیم؟

دوست دارید بدانید در زندگی تان چطور می توانید همه کارهایتان را انجام دهید و به تمام اهدافتان برسید؟ در مدارس هیچ وقت این احساس را در بچه ها ایجاد نمی کنند که واقعا این موضوع تا چه اندازه مهم است. برای رسیدن به این توانایی باید یاد بگیرید که چند کاره بودن را حذف کنید، هر چیزی که وقت تان را می گیرد (مثل تلفن، چک کردن ایمیل و.) را قطع کنید، اولویت هایتان را فهرست بندی کنید، کارهای غیرضروری تان را در مقایسه با کارهای مهم و اصلی تان کنار بگذارید. اگر این مهارت را یاد بگیرید دیگر روزهایی را نخواهید داشت که از صبح تا شب مشغول باشید ولی در آخر به چیزی نرسیده باشید. شما به چنان سطحی از مفید بودن خواهید رسید که افراد دیگر به سختی به نیمی از آن دست پیدا می کنند.


ادامه ی متن در ادامه مطلب.

۴) چطور اقتصاد یاد بگیریم؟

روبرت کیو ساکی می گوید: <<آموزشی مفید و ثمربخش است که در آن به بچه ها دانش اقتصاد را بیاموزند و اگر چنین نباشد آن آموزش مفید نیست.>> مدارس هیچ وقت در یاد دادن اینکه چطور می توان پولدار شد، موفق نبوده و راهکاری نداشته اند زیرا معلم ها خودشان پولدار نبوده اند پس نمی توانند چنین چیزی را به بچه ها آموزش دهند.


۵) چطور مذاکره کنیم؟

اگر بخواهید به اهداف مهم و معنی داری برسید باید با سایر انسان ها کار کنید. افرادی که با آنها کار می کنید چه پیمانکار باشند، چه بازاریاب باشند، چه کارمند یا کارگر و. باید بلد باشید قراردادهای مفید و سودمندی بین آنها تنظیم کنید و این یک هنر واقعی است. باید بدانید نتیجه این قرارداد چه خواهد بود؟ چطور می توانید با قرارداد کسی را استخدام کنید؟ چطور می توانید با قرارداد بستن باعث پیشرفت کارتان بشوید.

۶) چطور پس انداز و چگونه سرمایه گذاری کنیم؟

باز هم بچه ها در مدرسه یاد نمی گیرند که چگونه سرمایه گذاری کنند. همچنین هیچ وقت به این فکر نمی کنند که چطور می توانند از قدرت جریان انفعالی درآمدشان در راه موثر استفاده کنند و آن را تبدیل به یک سرمایه کنند نه اینکه فقط آن را خرج کنند.

۷) چطور در زندگی موفق باشیم؟

هنوز خیلی از افراد زندگی شان را بر سر این مورد می گذارند که چه چیزی انسان ها را خوشحال می کند و آنها را به موفقیت می رساند. سه عامل بزرگ وجود دارد؛ سلامت، دارایی و روابط. شما باید بدانید که واقعا از زندگی تان چه می خواهید (فقط تعداد کمی از ما به این موضوع در طول دوران تحصیل?مان فکر می کنیم.) ما نیاز داریم بدانیم که چگونه موضوع های ترسناک زندگی مان را به مواردی خوب و مثبت برای خودمان تبدیل کنیم و از آنها سود ببریم. ما باید عادت های بدمان را کنار بگذاریم، باید چیزهای بدی که درگذشته برایمان اتفاق افتاده را فراموش کنیم و از آنها رها شویم و.


مهارت های زنده ماندن در شرایط سخت: اصول زنده ماندن در شرایط اورژانسی سخت از اصولی است که به تازگی در آمریکا تدریس میشود. این اصول بدون استثنا برای همه مردم مورد نیاز است زیرا وقوع حوادثی مانند زله و در کل حوادث طبیعی و یا امکان گیر کردن در موقعیت های خاص و سنگین برای هر فردی امکان دارد.

هنر مباحثه و فن بیان: اغلب ما در مشاغلمان در موقعیت هایی قرار میگیریم که باید با یک مخاطب مشخص که ممکن است پیمان کار و یا شریک کاری ما در یک پروژه باشد بر سر یک میز به مباحثه بپردازیم. داشتن مهارت های فن بیان و مباحثه مانند چگونگی متقاعد کردن و ملایمت در هنگام مجادله از اصولی است که هر کسی باید در زندگی بیاموزد تا از وقوع هر سوء تفاوهمی جلوگیری نماید.

مهارت های دفاع شخصی اولیه: داشتن اولیه ترین مهارت های محافظت از خود در مقابل یک فرد بیگانه از اصولی است که باید هر کسی بیاموزد. با توجه به اینکه در کشور ما هوچون کشور های پیشرفته رفتن به کلاس های شخصی باب نیست، لذا شاید نیاز به این اصل بیشتر حس شود.

مهارت حفظ سلامت روان: پیش از کسب هیچگونه موفقیتی در عرصه های اجتماعی و شغلی فرد باید از نظر روانی دارای سلامت کامل و امید به زندگی باشد و همواره انگیزه ای در کسب و کار خود داشته باشد تا به کار خود ادامه دهد. هنر سالم نگاه داشتن خود در مقابل مشکلات اصلی است که هر کسی از آن آگاه نیست و توانایی برخورد با مشکلات و حواشی آن را ندارد، لذا چگونگی حفظ روان از نقایص رخداد های منفی در زندگی نیز اگر آموخته شود در نهایت سبب سلامت جامعه بطور کلی و جامع خواهد شد.


قانون پارکینسون:

میتونی کارها رو خیلی سریع تر از اونچه که فکر می کنی انجام بدی! این قانون میگه کاری که قراره انجام بدی متناسب با وقتی که براش در نظر میگیری خودش رو کش میده و درجه ی سختی اش رو تعیین میکنه! یعنی اگه به خودت بگی ظرف یه هفته یه راهکار برای فلان مشکل پیدا می کنم، اون مشکل خودش رو سخت تر و سخت تر جلوه میده و ممکنه نتونی حتی توی یک هفته هم براش راه حلی پیدا کنی.

پس وقتت رو روی پیدا کردن راه حل متمرکز کن. به جای یک روز یک ساعت، و به جای یک هفته یک روز به خودت فرصت بده. این کار باعث میشه که مغزت فقط روی راه حل و کار کردن متمرکز بشه، نه سختی کار!

اشتباهات و شکست ها بد نیستند:

وقتی سنمون کمتر و به اصطلاح " دهنمون بوی شیر میده " و "کله مون هنوز بوی قرمه سبزی میده"، انقدر کارهای مختلف رو امتحان میکنیم و شکست می خوریم تا یاد بگیریم. اما هر چی بزرگتر میشیم، محتاط تر عمل میکنیم و کمتر از قبل روحیه ی "فعال بودن" رو داریم. چون از شکست خوردن می ترسیم، ترجیح میدیم که بشینیم تا یک نفر دیگه کاری رو شروع کنه.


حالا اگه واقعا شکست بخوریم چه اتفاقی میفته؟ همه بهمون می خندن؟

آره خب، شاید بخندن. اما وقتی همچین تجربه ای داشته باشی، خیلی زود بعدش می فهمی که بابا آخر دنیا که نرسیده! و حقیقت اینه که مردم خیلی زود شکست های ما رو فراموش می کنند. اونها انقدر درگیر زندگی و مشکلات خودشون هستن که اینجور موارد براشون اهمیتی ندشته باشه!

و فراموش نکنید که موفقیت توی زندگی از تسلیم نشدنه!

یادتون بیاد وقتی که ۵ ساله بودین و میخواستین دوچرخه سواری یاد بگیرین. زانو ها درب و داغون می شد و شاید هم یه کم گریه میکردید. ولی بلند می شدید، لباس ها رو می تدید و دوباره روی صندلی اش می نشستید. پس سعی کنید اون روحیه ی بچه ی ۵ ساله رو درون خودتون زنده کنید و با یکی دو بار شکست خوردن توی کاری تسلیم نشید!


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ طراحی وب سایت و فروشگاه اینترنتی فروشگاه اینترنتی قاصدک طلایی دانلود آهنگ جدید کلیستنیکس استریت ورک اوت آموزش بورس و بازار سرمایه مجید عزیزی افراکایا برای تنهاییهام خلاصه کتاب جامعه شناسی آموزش و پرورش علاقه بند بهترین هدیه برای عشقم